یه مطلب از اُشو خوندم که گفته بود ما آدمها بدبختیهامون جار میزنیم ولی وقتی خوشحالیم اون از همه پنهان میکنیم(حالا دقیقا این جمله اش نبود)؛چند روز دارم بهش فکر می کنم به اینکه من کدوم کار انجام میدم.من به اندازه کافی از هردو با دوستام و کسایی که حس نزدیکی بهشون دارم حرف میزنم  ولی وقت نوشتن بیشتر ازحسهای بدم نوشتم اما تازگی ها حس های خوبی دارم و دلم‌میخواد جار بزنم بگم من حالم خیلی خوبه،بگم همه حس های خوب دنیا توی دل من مثل آب خروشان جریان داره.تازگی ها بیشتر میرم بیرون،بیشتر میخندم،بیشتر حواسم به خودم هست،بیشتر دلم میخواد برقصم،بیشتر دلم‌میخواد بچرخم و بچرخم.من تازگی ها قلبم تند تر میزنه نه عاشق شده باشم ولی تند میزنه.من تازگی ها زندگی برام مثل آسمون آبی یا مثل رنگین کمون؛رنگی رنگی.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شهید عباسعلی سیاسر جهان تیغی گلدونهـ Kevin معجزه موج دریا يادداشت‌هاي يک شهروندِ هزارهِ سوم Donnell Melissa Randy